تاریخچه ای از نگارش و خط دكتر ژاله آموزگار – دانشگاه تهرانبشر زمانی كه خواست آنچه را می انديشد نقش كند، در حقيقت قدم به دنيای نگارش گذاشت . در مرحله نخست تصويرهای واقعی را برای ارتباط كتبی ترسيم كردوبا اين كار خط تصويری آغاز شد.
تعداد فراوان تصوير ها وعدم امكان نقش كردن مسائل عاطفی ، كمبودهای اين روش نگارش بود.
كم كم تصويرها شكل ساده تر و نمادين تری به خود گرفتند و برای مفاهيم عاطفی علائمی قراردادی وضع شد. مثلا نقش دو پا نشانه راه رفتن وچشم اشك آلود نشانه اندوهگينی بود. مجموعه اين تلاشها نوعی خط انديشه نگار را در دسترس نگارندگان قرارداد.
سپس در همين مسير خط"هيرو گليف" وارد عرصه نگارش شد. گستره انتشار آن بيشتر در مصر و در دست كاهنان بود. يونانيان چون اين خط را اعجاب آور و پر از رمز و راز پنهانی كاهنان مصر يافتند، اين نام را بدان بخشيدند كه در زبان يونانی به معنی نوشته نشانه های مقدس است.
سابقه خط هيروگليف را تا هزاره چهارم پيش از ميلاد نيز ميتوان پيش برد. خط هيروگليف را بر پاپيروس می نوشتند. پاپيروس از ساقه های فشرده نوعی نی به دست می آيد و نيای كاغذ است. كلمات paper, papier , … در زبانهای غربی با اين واژه ارتباط دارند.
مصريان نخستين مصرف كنندگان پاپيروس بودند و نوشت افزار آنها نيز نوعی قلم نئی بود كه آن را در مركب سياه يا قرمز فرو می بردند. اين خط بيشتر افقی و از راست به چپ نوشته می شود و به ندرت از چپ به راست وگاهی از بالا به پايين. تصويرانسان ها و حيوانات رو به آغاز خط دارد .1
بعد ها خط هيروگليف در مصر تحول می يابد و به سادگی می گرايد و دو نوع خط هيراتيك (دينی) و دموتی (مردمی) از آن بوجود می آيد.
مرحله بعدی خط ، خط ميخی است.
كهن ترين اقوامی كه در بين النهرين زمينه خط ميخی را فراهم كرده اند سومری ها هستند، قومی متمدن كه از نژاد سامی نداشتند وبرخی اين احتمال را می دهند كه از كنار دريا به اين منطقه مهاجرت كرده باشند. رد پای آن ها از اواخر هزاره چهارم پيش از ميلاد در بين النهرين ديده می شود. علم نجوم ، تقسيم ساعت به 60 دقيقه و دقيقه به 60 ثانيه ، مسائل هندسی و اوزان ؛ ميراث های گرانبهايی هستند كه اين قوم برای آشوری ها و بابلی ها بر جای گذاشتند. سومری ها چون پيوندی با همسايگانشان نداشتند از ميان رفتند يا جذب اقوام سامی شدند. سومری ها چون مصری ها و چينی ها ، از نخستين اقوامی هستند كه تمايل به ضبط گفتار و انديشه هايشان داشتند و برای اين كار خط ميخی را برگزيدند .2 خط ميخی آغازين سومری ها شباهت به خط مصری دارد يعنی خط ميخی در اصل نوعی خط تصوير نگاری بوده است ، آن را بر روی لوح نقش می كردند و به همين دليل رفته رفته تصوير ها حالت ساده تر و زاويه مانندی به خود گرفتند و سرانجام علامت های تشكيل دهنده اين خط به صورت ميخ درآمد .3
به جز تفاوت های ظاهری خط هيروگليف و خط ميخی ، تفاوت آشكار ديگر آنها در ابزار نوشتن است . برای نگارش خط هيروگليف همان طور كه گفتيم از پاپيروس وقلم نی و مركب استفاده می شد درحالی كه برای نوشتن خطوط ميخی نياز به لوحه های گلی نرمی بود كه با قلم چوبی برآن می نگاشتند و سپس لوحه را می پختند.
از خط ميخی سومری نخستين ، خط ميخي ايلامی منشعب می شود كه برای نگارش زبان ايلامی كه جزو زبان های منفرد است به كار می رود.
خط ميخی اكدی (بابلی) نيز از منشعبات همين خط است. خط ميخی به جز منطقه بين النهرين درگستره وسيعی رواج می يابد: در آسيای صغير وبين النهرين شمالی و در ميان هيتی ها ، هوری ها، اورارتورها، لولوبی ها و كاسی ها وغيره .4
خط ميخی كتيبه های فارسی باستان دوره هخامنشی از روی خط ميخی بابلی و ايلامی درست شده است كه نسبت به آنها علائم ساده تر و كم تری دارد.حروف هجايی هستند (يعنی مصوت به همراه صامت) و از چپ به راست نوشته می شوند. خط ميخی زبان فارسی را می توانيم صورت تكامل يافته خطوط ميخی ديگر بدانيم.
هم زمان با تكامل تدريجی خطوط ميخی و در هزاره دوم پيش از ميلاد خط ديگری در سرزمين فنيقيه پا به عرصه وجود می گذارد و آن خط فنيقی است. قديمی ترين نمونه اين خط در كاوش های شهر گوبله ، از شهرهای فنيقی باستان (حوالی سوريه كنونی) كه يونانيان آن را بيبلوس می ناميدند، به دست آمده است.
اين شهر در ميان يونانيان ، به عنوان داشتن بهترين پاپيروس ها ، شهرت داشت و مركز مهم بازرگاني مصر و يونان بود. چون يونانيان وسايل نوشتن خود را از اين شهر بدست می آورند نام بيبلوس در نزد آنها به معنی كتاب گرفته شده و بعدها Bible ، مفهوم كتاب دينی تورات و انجيل را يافت .5
الفبای فنيقی با 22 علامت خطی كه تنها صامت ها را نشان می داد، از راست به چپ نوشته می شد. به زعم خط شناسان ،نشانه هايی از خط مصری باستان و خطوط تصويری را در الفبای فنيقی می توان يافت . اين خط برخلاف خط هيروگليف كه در انحصار كاهنان بود و يا خط ميخی كه تنها طبقه دبيران با آن سرو كار داشتند، براحتی در دسترس عامه قرار گرفت . چون نگارش و فراگرفتن آن آسان بود.
اين خط در آسيای غربی نفوذ يافت و جايگزين خط ميخی شد و به غرب (اروپای امروز) كه هنوز دارای خط و كتابت نبود راه يافت. اين مسئله از طريق يونان انجام گرفت كه با فنيقی ها ارتباط بازرگانی داشتند.
يونانيان اين الفبا را با اسم سامی آن كه نماينده دو حرف اول آن بود«آلفا بتا» ناميدند و برای استفاده خود تفييراتی در آن دادند و مصوت ها را وارد خط ساختند و خط صامت نگار را به آوانگار تبديل كردند و جهت نگارش را نيز تغيير دادند و از چپ به راست نوشتند.
لازم به يادآوری هست كه كهن ترين نوشته ها معمولا از راست به چپ و سپس از چپ به راست نوشته شده است و درآغاز نوعی روش شيار گونه متداول بوده است.
گونه ای از خط يونانی را، يونانيان مهاجر با خود به روم بردند و در آنجا بر اين مبنا، الفبای لاتينی به وجود آمد كه زبانهای گوناگون اروپا بدان خط نوشته شد.
بخشی از اروپای شرقی كه به كليسای دوم وابسته بودند ، الفبای لاتينی را برای نگارش برگزيدند، مانند كشورهای لهستانی ، چك ها ، كروا ت هاو ...
اما در سده نهم ميلادی كشيشی از كليسای بيزانس به نام سيريل با تركيبی از الفبای يونانی و رومی خطی را برای نگارش زبان اسلاوی به وجود آورد. گونه ای تعديل شده از اين الفبا كه سيريليك ناميده می شود برای نگارش زبان روسي و ديگر زبانهای هم جوار به كارمی رود .6
الفبای فنيقی به نوعی شبه قاره هند را نيز در نورديد. دانشمندان خط برهمايی هند را از فرزندان همين خط می دانند كه زبان سنسكريت و ديگر زبانهای هندی با آن نوشته می شود. متون دينی بودايی به زبان ختنی (سكايی) كه يكی از زبان های ايرانی شرقی دوره ميانه است به خط برهمايی نوشته شده است .7
يكی ديگر از فرزندان خط فنيقی خط آرامی است كه به سرعت در خاور ميانه پخش شد .8
آراميها اقوامی بودند كه از صحرای شمالی عربستان به سوی خاور ميانه مهاجرت كردند و دربين النهرين مستقرشدند. دراوايل هزاره اول پيش از ميلاد ، حكومتهايی برای خود برپا كردند ولی به زودی مقهور و خراج گزار آشوريها گشتند . اما از آنجا كه بازرگانان موفقی بودند نفوذ ريشه داری در منطقه كردند و محل استقرار خود را در بابل و نينوا قرار دادند و بر جمعيتشان نيز افزوده شد و زبان اين قوم زمانی دراز در اين منطقه پاييد و مهمتر اين كه بر مبنای الفبای فنيقی ، خط آرامی به وجود آمد كه به سرعت رواج يافت و تبديل به خط بين المللی منطقه شد و زبان آرامی نيز كه چندان دور از زبانهای سامی آن نواحی نبود ، تبديل به زبان ارتباطی خاورميانه گشت. پديد آمدن دولت هخامنشی كه سرزمينی گسترده از ماوراءالنهر تا بين النهرين را در برميگرفت و نياز به يك زبان ارتباطی واحد داشت، بر گسترش خط و زبان آرامی در اين راستا افزود .
خط و زبان آرامی در دولت هخامنشی تبديل به زبان ديوانی شد و دبيران آرامی نژاد و آرامی زبان دردستگاههای ديوانی ايالتهای مختلف سرزمين هخامنشی به خدمت مشغول شدند و زبان و خط آرامی با عنوان آرامی رسمی يا آرامی امپراطوری پا به پای زبان فارسی باستان و خط ميخی كه تنها در كتيبه های هخامنشی به كار می رفت در ارسال مراسلات به كار گرفته شد . بدين صورت كه نامه به زبان هر ايالتی تقرير می شد. دبير آرامی زبان آن را به زبان و الفبای آرامی می نوشت و نامه به ايالتهای ديگر فرستاده می شد و در آنجا دبيرهايی از همين نوع آن را به زبان آن ايالت برمی گرداندند و برمی خواندند .
پس از دوران هخامنشی در دوره كوتاه مدت اسكندر و سلوكيها زبان و خط يونانی در مراسلات رسمی و اداری به كار رفت تا اين كه در زمان اشكانيان خط پهلوی اشكانی برای نوشتن زبان پهلوی اشكانی ، بر مبنای خط آرامی پايه ريزی شد و سپس خط پهلوی ساسانی در همين راستا به وجود آمد كه هركدام گونه های كتيبه های و تحريری دارند . اين خطوط صامت نگارند وحتی تعداد علامتها نسبت به الفبای آرامی كمتر نيز هست و همين موضوع مشكلاتی را برای خواندن زبان پهلوی ايجاد می كند. اين خطوط از راست به چپ نوشته می شوند .9
خط اوستايی كه برای به تحرير در آوردن كتاب دينی زرتشتيان به كار رفته است و يكی از كاملترين خطوط دنياست، برمبنای خط پهلوی ساسانی اختراع شده است . اين خط آوانگار هست و با 53 يا 58 علامت صامت و مصوت از قابليت نگارشی بسيار بالايی برخوردار است . از راست به چپ نوشته می شود و به نامهای دين دبيره و دين دبيريه ، دين دفيره و . . . هم ناميده می شود .10
از نخستين سده های اسلامی چون زبان و خط پهلوی حالت رسمی خود را از دست داد مشكلات آن بيشتر عيان شد و برای سهولت در خواند متون پهلوی آن را به الفبای اوستايی برگرداندند و اين نحوه نگارش پازند ناميده می شود .11
در دوره زبانهای ايرانی ميانه خطی كه مانی در آثار خود به كار برده است نيز از اهميت ويژه ای برخوردار است . مانی خط را بر مبنای خط سريانی ابداع كرد كه نسبت به خط پهلوی از امتيازات بهتری برخوردار است و در آن موازين زيبا شناختی خطی مراعات شده است .
زبانهای سريانی يكی از زبانهای گروه شرقی زبان آرامی است كه در دوران گذشته زبان علم بود. بسياری از آثار علمی يونانی و پهلوی و عبری به اين زبان برگردانده شده است . خط سريانی از فرزندان خط آرامی به شمار می آيد .12
نوشته هايی كه به زبان سغدی ، يكی از زبانهای شرقی ايران به دست ما رسيده است با خطهای سغدی مانوی ، سغدی مسيحی و سغدی بودايی نوشته شده است كه خط اخير در حقيقت خط سغدی را نشان می دهد . اين خط نيز از فرزندان شاخه ديگر آرامی است .13
لازم به يادآوری است كه خط عبری نيز كه سابقه زبانی آن به سده چهارم پيش از ميلاد می رسد از اصل آرامی نشات گرفته است . عموم يهوديان جهان خط عبری را برای نگارش آثار خود به كار می گيرند.
خط عربی نيز با واسطه نبطيان از خط آرامی به وجود آمده است . نبطيان قومی از نژاد عرب بودند كه در نبطيه زندگی می كردند، از حدود 150 سال پيش از ميلاد گونه ای از خط و زبان آرامی درميان ايشان رايج بود، از اين خط ،خطی موسوم به سينايی نو به وجود آمد كه از سده اول پيش از ميلاد تا سده چهارم ميلادی در شبه جزيره سينا رواج داشت. خط كوفی (در كوفه و حيره) و نسخ (در مكه ومدينه) از اين خط اقتباس شده اند .14
گونه ای از اين خط نسخ برای نوشتن آثار زبان خوارزمی كه يكی از زبانهای ايرانی شرقی است به كار رفته است.
ايرانيان نيز در سده های نخستين پس از اسلام با افزودن حروف فارسی به الفبای عربی خط فارسی را بر مبنای نسخ پايه گذاری كردند و سپس خط نستعليق و خط شكسته و ديگر خطوط ايرانی ابداع شد.
--------------------------------------------------------------------------------
1- فريدريش ، يوهان ، زبان های خاموش. ترجمه دكتر يدالله ثمره، دكتر بدرالزمان قريب، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی، 1365، ص 5،
2- همان، ص 10.
2a- Lecoq, P. Les Inscriptions de papers achemenide, 1997, p.59.
3- زبان های خاموش، ص 39، و همچنين بهار ، مهرداد. « خطوط باستانی از آغاز تا خط كوفی» ، از اسطوره تا تاريخ، نشر چشمه 1377، ص258.
4-زبان های خاموش ،ص48.
5- پورداود، فرهنگ ايران باستان ، تهران 1326، ص132 تا 136.
6- ناتل هانلری، پرويز، تاريخ زبان فارسی، جلد اول، چاپ دوم، 1366، ص 134.
7- گاور، البرئتن، تاريخ خط، ترجمه عباس ئخبر و دكتر كوروش صفوی،تهران، 1367، ص 133 به بعد.
8- تفضلی، احمد، «آرامی » دايرة المعارف بزرگ اسلامی ، جلد 1 ، تهران 1368، ص 287 تا289.
9- آموزگار ، ژاله، تفضلی ، احمد ، زبان پهلوی، ادبيات و دستور آن ، انتشارات معين ،چاپ سوم 1380، ص 44 تا 54.
10- Taffazzoli, A.”Dabire, Encyclopaedia Iranica IV, 5,1993,540-41.
11-آموزگار، ژاله، «گزارشی از پازند» ،مجله دانشكده ادبيات تهران، سال بيست وسوم، شماره چهارم1355،ص14 تا 19.
12- ابوالقاسمی ، محسن، تاريخ زبان فارسی، انتشارات سمت، 1373، ص 154.
13- قريب ، بدرالزمان، فرهنگ سعدی تهران 1374 ص 24 تا29.
14- ابوالقاسمی، تاريخ زبان فارسی، ص 155.
برگرفته از سايت دكتر ژاله آموزگار