۱۳۸۷ مهر ۳, چهارشنبه

فارسی يا پرشين

فارسی يا پرشين

نام زبان ما به انگليسی چيست: فارسی (Farsi) يا پرشين (Persian)؟ نام زبان ما فارسی است. در انگليسی به آن پرشين (Persian) مى‌گويند. اگر چه اين گفته ساده مى‌نمايد اما در سالهای اخير در زبان انگليسی به گونه‌ای روز افزون به جای واژه پرشين (Persian)، از واژه فارسی (Farsi) استفاده مى‌گردد.

قرن‌هاست که در غرب از واژه پرشين (Persian) استفاده مى‌کنند که اصل آن به واژه‌های پارس و پارسی بر مى‌گردد. هنگامی که هزار سال پيش از ميلاد مسيح اقوام آريايی به سرزمين پرسيس مهاجرت کردند پارس و زبان آنها نيز پارسی شناخته شد. اين زبان از آن هنگام تا کنون دچار دگرگونى‌های بسياری در دوره‌های گوناگون شده است که نتيجه آن پديداری پارسی کهن (که تا سه سده پيش از ميلاد زنده بوده)، پارسی ميانه يا پهلوی (که تا سده نهم پس از ميلاد رايج بوده)، و پارسی نو که ديگر پس از تسلط عرب ها نام آن به فارسی موسوم شده بوده است.چرا که در زبان حاکمان جديد صدای "پ" وجود نداشت.

اگر اين صدا وجود داشت و يا اگر ايرانيان پشتکار بيشتری در نگهداری نام واقعی آن می‌کردند، با توجه به تشابه آن با نام آن در زبانهای غربی کار امروز ما يقينا ساده تر مى‌بود. ولی ايرانيان از فرم عربی اين واژه که همان "فارسی" است برای ناميدن زبان خود استفاده کردند.

اما در غرب از همان دوران يونان و رم باستان اين زبان پرشين (Persian) - يا با تلفظی شبيه به آن بسته به نوع زبان اروپايی خوانده شد. فارسی در دوران امپراتوری اسلامی همچنان اهميت خود را حفظ کرد و در کنار عربی به يک زبان جهانی بويژه در فلات ايران، در آسيای ميانه، و تا همين سده‌های اخير بعنوان يک زبان رسمی در هند تبديل گرديد. اما سخن اصلی ما بر سر نام اين زبان در زبان انگليسی است نه تاريخچه آن. مسئله اين است که چرا ناگهان در امريکا و نيز در بسياری از کشورهای اروپايی بجای نام انگليسی (Persian) يا فرانسوی (Persane)، يا آلمانی (Persisch) آن، واژه "فارسی" (Farsi) که در واقع نام بومی زبان ما در ايران يا کشورهای فارسی زبان است بکار برده مى‌شود و چه کسانی به اين کار دامن مى‌زنند؟ اشکال آن چيست؟برای کسانی که به روزنامه‌ها، کتابها، و نشريات انگليسی و يا اروپايی در دوره‌های پيش از دهه هشتاد ميلادی دسترسی دارند و يا برای کسانی که آن سالها را بياد مى‌آورند، روشن است که اين زبان در آن روزگار در انگليسی بطور عمده پرشين (Persian) خوانده مى‌شد و نه فارسی (Farsi).

اما در واقع پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵٨ بود که بگونه‌ای گسترده و ناگهانی از اين زبان در انگليسی و ساير زبانهای اروپايی بعنوان فارسی (Farsi) نام برده شد. پيش از آن به ندرت و در موارد خاصی اين واژه به چشم مى‌خورد و قطعا مردم عادی غرب از آن بى‌اطلاع بودند. در آن زمان واژه فارسی (Farsi) تنها به معنای نام محلی زبان ما در زبان‌های غربی وجود داشت. انقلاب ايران در بسياری زمينه‌ها بويژه در رابطه با چگونگی توليد فرهنگ و گسترش آن، توليد ايدولوژی و ارتقا» آن، توليد هنر و تبليغ آن، و نيز در زمينه چگونگی عرضه داشت هويت ايرانی رابه طور اساسی در جامعه دگرگون کرد. در سطح عمومی، ديگر اين گونه توليدات در انحصار يک گروه برگزيده اجتماعی نبود بلکه بسياری از مردم عادی نيز فرصت يافتند به اين گونه فعاليتها بپردازند. از جمله مثال‌های موفقيت‌آميز آن شرکت انبوه بى‌شماری از زنان ايرانی در فعاليت‌های ادبی، سينمايی، و نقاشی است.

کوچ بسياری از ايرانيان با زمينه‌های اقتصادی و فرهنگی مختلف به غرب پيش از اين بيشتر در رابطه با ايران تاريخی بود تاثير گذاشت. از نتايج اين دگرگونى‌های گفتمانی يکی هم رواج واژه فارسی (Farsi) بعنوان تمام اين زبان در خارج از کشور بود. اما ابتدا اين را بايد روشن کرد که کسانی که به رايج کردن اين واژه در زبانهای خارجی کمک کردند که بودند و از کدام خواستگاه دست به اين کار زدند. در اين رابطه به چند گروه مى‌توان اشاره کرد که هر کدام ممکن است با انگيزه يا دلايل مختلفی به اين کار اقدام کرده باشند. نخستين گروه مديران کشوری بودند که در اخبار انگليسی و ديگر زبان‌های خارجی، در نشريات انگليسی، در بروشورهای جهانگردی، و در اعلاميه‌های انقلابی به زبان‌های خارجی و در هر کجا که لازم بود از واژه فارسی (Farsi) استفاده کردند.اينان گاه از سر بى‌توجهی از واژه فارسی (Farsi) در ارتباطات خود استفاده می‌کردند و گاه نيز انگيزه‌های ايدولوژيک آنان را به اين کار وا مى‌داشت.

گروه ديگری که به رواج استفاده از واژه فارسی (Farsi) در زبان انگليسی کمک کردند برخی از خبرنگاران خارجی بودند که برای تهيه گزارش به ايران سفر می‌کردند. با توجه به زمان محدودی که در آنجا مى‌گذراندند، تعجب آور نبود که تنها کلمه‌ای را که حتما ياد مى‌گرفتند همين واژه فارسی بود بويژه که از مسئولين هم هنگام انگليسی صحبت کردنشان، کلمه پرشين را نمى‌شنيدند. اين خبرنگاران پس از بازگشت از همه معلومات تازه خود را، از جمله نام زبان کشور ايران، در نوشته‌هايشان استفاده می‌کردند تا خوانندگان خود را بهتر تحت تاثير قرار دهند. هنوز هم برخی از آنان به اين کار ادامه می‌دهند و از بکار بردن نام درست اين زبان در زبان خود اجتناب می ورزند. گروه بعدی که از واژه فارسی (Farsi) برای ناميدن اين زبان در انگليسی استفاده می کنند برخی از زبان شناسان هستند. اين‌ها معتقدند که برای تشخيص زبان‌هايی که در ايران، افغانستان، و تاجيکستان رايج است بهتراست که زبان ايران را فارسی (Farsi)، زبان افعانستان را دری (Dari)، و زبان تاجيکستان را تاجيک (Tajik) بنامند چرا که اطلاق واژه پرشين (Persian) به همه آنها درست نيست.

و اين اعتقاد بر اين اساس استوار است که اين‌ها سه زبان مختلف، يا بر طبق نظرات برخی ديگر از آنان دست کم سه گويش گوناگون، هستند. در اين مورد در واقع اغراق مى‌شود، به همانگونه که برخی از زبان شناسان در تفاوت بين فارسی نوشتاری و گفتاری چنان اغراق مى‌کنند که گويی در باره تفاوت بين عربی استاندارد و فصيح سخن مى‌گويند. گروه بعدی عامل عمده رواج واژه فارسی (Farsi)، مهاجران دهه شصت هستند. اين گروه از همه بزرگتر بوده و دسترسی به آنان برای بحث در مورد نام زبان فارسی در زبانى‌های خارجی نيز از همه سخت‌تر است. بيشتر اين افراد به هنگام ورود به غرب به هيچ زبانی به جز فارسی تسلط نداشته‌اند و برخی از آنان هنوز هم زبان کشور ميزبان را بخوبی فرا نگرفته‌اند. آنها هنگام پر کردن درخواست نامه‌های اداره مهاجرت در امريکا و کانادا و در برابر پرسش "زبان مادری شما چيست؟" مى‌نوشتند فارسی (Farsi) و نمى‌دانستند يا هنوز هم نمى‌دانند که نام زبان آنها در انگليسی يا ديگر زبانى‌های اروپايی فارسی (Farsi) نيست. نتيجه اينکه که در سالهای اخير ما شاهد ظهور اين واژه در اسناد و ادبيات اداره مهاجرت کشورهای غربی بوده‌ايم.

گروه بعد و در ادامه گروه قبلی، ايرانيان نسل دوم هستند. اينها از پدر و مادر خود شنيده‌اند که نام زبان مادريشان فارسی (Farsi) است و اين احتمالا همان چيزی است که در مدارس آخر هفته که بعضا برای فراگيری زبان فارسی در آن شرکت مى‌کنند نيز بدانها آموزش داده شده است که همه اينها البته طبيعی است چون اين روند فراگيری نام زبان تماما به زبان فارسی صورت گرفته است. اما از آنجايی که بسياری از جوانان نسل دومی مطالعه چندانی در باره زبان و فرهنگ خود بزبان انگليسی ندارند، هيچگاه اين فرصت را نيافته‌اند که نام زبان خود را در کشور دومشان کشف کنند.

اينها هنگامی که وارد دانشگاه مى‌شوند و از روی علاقه، نياز، يا کنجاوی بدنبال درسى‌های زبان يا ادبيات فارسی مى‌گردند و آنها را نمى‌يابند بسيار نا اميد مى‌شوند غافل از اينکه اين دروس در دانشگاهای عمده امريکا بطور مرتب تحت عنوان Language Persian و يا Literature Persian در همه سطوح ابتدايی، متوسطه، و پيشرفته ارائه مى‌شود. اما اکنون بپردازيم به اينکه چه اشکالی دارد که ما در انگليسی بجای پرشين (Persian) بگوييم يا بنويسيم فارسی (Farsi). مگر نه اينکه در ايران و برخی ديگر کشورها اين زبان را فارسی مى‌نامند؟ آيا دانشگاهيان و پژوهشگرانی که به لزوم کاربرد پرشين (Persian) اصرار مى‌ورزند، و همه آنها هم لزوما ايرانی نيستند در رويای بازگشت به دوران ايران باستان بسر مى‌برند؟ پاسخ به اين پرسشها منفی است. مسئله اساسی اين است که بنا به دلايل زير در زبان انگليسی کاربرد پرشين (Persian) از کاربرد فارسی (Farsi) بهتر است، و منجر به منسوخ شدن کاربرد پرشين (Persian) نخواهد شد، و اين استدلال در مورد استفاده از نام درست اين زبان در ساير زبانهای اروپايی نيز صدق مى‌کند.

اول اينکه، از نظر تاريخی کار برد واژه فارسی (Farsi) در زبان انگليسی اشتباه است. اشتباه است چون هيچگاه غربى‌ها اين واژه را بطور روزمره در امور فرهنگی و علمی بکار نبرده‌اند. تا پيش از انقلاب ۱٩٧٩، اين واژه بيشتر متعلق به دانشنامه‌ها و فرهنگ واژه‌ها بود آن هم برای اينکه توضيح دهند که نام بومی و محلی اين زبان چيست. در سالهای اخير اما اين واژه به آنها تحميل شده است و اين تحميل در باز شکل‌گيری هويت ايرانيان تاثير خواهد گذاشت. دوم، خود واژه Farsi در زبان انگليسی يک واژه خوش صدا نيست. شنونده را به ياد واژه‌هايی از قبيل Farce و Farcical به معنای لودگی، نمايش مسخره، و کارهای مضحک مى‌اندازد. در فرانسه کار برد واژه Farsi بجای Persan حتی بد آوا تر است. شنونده را بياد (Farci stuffeb) و (Farce joke) مى‌اندازد. چهارم و از همه مهمتر اينکه در ضمير آگاه يا ناخودآگاه يک انگليسی زبان و يا يک غربی بطور کلی، واژه پرشين (Persian) مرتبط با و ياد آورنده بسياری از جنبه‌های مثبت فرهنگی ما ست.

شعر، ادبيات، مسجد، غذا، خاويار، گربه، مينياتور، قالی، پسته، مفاهيمی بدی نيستند که با نام زبان ما بعنوان يک صفت عجين گرديده‌اند. در اذهان مردم غرب، Persian and Persia به هم نزديک بوده: يکی نام کشور و مليت و ديگری نام زبان ماست. از همين روی است که بسياری بر اين باورند که تغيير نام بين‌المللی کشورمان از Persia به ايران نيز زيان‌آور بود چرا که نام جديد تاريخ کهن‌سال کشور را تداعی نمی‌کرد. در واقع، خود رضاشاه که اين کار را کرده بود، بنا به اسناد تاريخی بعدها از کار خودش پشيمان گرديد اما ديگر جامعه بين‌المللی به نام جديد (که البته در خود ايران جديد نبود چون کشور هميشه به همين نام خوانده مى‌شد) عادت کرده بود. بنابراين پرشين (Persian) ضمن اينکه نام زبان ماست، بعنوان صفت - مليت ما را نيز هنوز توصيف مى‌کند. پس بهتر است ما به اين قضيه نام زبان مادری يا ملی مان نيز بعنوان يک تمرين در فراگيری دمکراسی بنگيريم.

در اين راستا بايد تنبلی نکرد و توجه داشت که نام زبان ما در زبان انگليسی، فرانسوی، آلمانی، و بسياری از زبانهای اروپايی ديگر، و نيز در جامعه بين‌اللملی و سازمان ملل متحد فارسی (Farsi) نيست و رواج اين واژه در اين زبان‌های خارجی و مجامع بين‌المللی ممکن است به هويت و هماهنگی فرهنگی ما زيان رساند.

منبع
________________________________________

برگرفته از By RedWine, 12-Feb-2008, Iranian.com

هیچ نظری موجود نیست:

تعداد بازديدکنندگان