۱۳۸۶ آذر ۱, پنجشنبه

ملت سازی: بحث سوم، نخستین تلاشها برای ایجاد دولت مدرن

http://www.bbcpersian.com

13:39 گرينويچ - دوشنبه 01 اکتبر 2007 - 09 مهر 1386

اسدالله شفایی

ملت سازی: بحث سوم، نخستین تلاشها برای ایجاد دولت مدرن

پژوهشگران علم سیاست، بر حاکمیت، پدیده شهروندی، مشروعیت، سکولاریزم یا جدایی دولت از دین و تقید به قانون به عنوان بارزترین مشخصه های دولت مدرن اشاره می کنند.

در این میان در واقع جدایی سیاست از پیشداوری های اعتقادی را شاید بتوان به این معنا گرفت که منشا مشروعیت دولت از خدا و آسمان به زمین و مردم منتقل می شود و به گفته ژان ژاک روسو، قرارداد اجتماعی مبنای کار دولت قرار می گیرد.

در مباحث گذشته نگاهی داشتیم به پدیده دولت – ملت در دنیای مدرن و به نقش عامل قومیت و تعامل قومی در روند ملت سازی در افغانستان پرداختیم.

در ادامه این بحث خواهیم دید که تلاشها برای ایجاد دولت مدرن در افغانستان به چه زمانی باز می گردد و دولتها در تاریخ معاصر افغانستان چه جایگاهی در روند ملت سازی داشته اند.

در این بحث پرویز آرزو، پژوهشگر در علوم سیاسی، نصرالله ستانکزی، استاد دانشگاه کابل و حسن رضایی، پژوهشگر علوم اجتماعی شرکت دارند.


آقای آرزو چه زمانی را می شود آغاز تلاشها برای ایجاد دولت ملی در افغانستان به شمار آورد؟

این کوشش ها چه ویژگی هایی داشت؟

آرزو: کوششها با توجه به حالتهای مختلفی که در افغانستان حاکم بود و با توجه به فضای سیاسی حاکم در افغانستان، فضای سیاسی ماحول افغانستان در حوزه سیاست خارجی، متاسفانه جریان روشنفکری در افغانستان تحت تاثیر نوعی جریان سلطه گرایی قربانی شد و بعد از امان الله خان این کوشش ها و جریان دوم مشروطه خواهی متأسفانه با شکست مواجه شد.

آقای رضایی، آقای آرزو اشاره کردند به دروه امان الله به عنوان آغاز اولین تلاشها برای ایجاد دولت مدرن، به نظر شما اولین نشانه ها را در چه زمانی می شود پیدا کرد و چه شاخصه هایی را می توان برای آن بر شمرد؟

رضایی: اجازه بدهید که من هم اول اشاره بکنم که اصلاً ما دولت مدرن چه دولتی را می گوییم تا بتوانیم بحث کنیم که واقعا کی می توانیم نشانه های دولت مدرن را در افغانستان پیدا کنیم.

به اعتقاد من با توجه به تحولات عظیمی که در سطح جهانی بعد از رنسانس بوجود آمد و به نحوی در اروپا دولت ملی تشکیل شد، دولت مدرن در حقیقت دولتی است که از اراده مردم بر مردم ناشی شده باشد. مردمی که در یک سرزمین مشخص زندگی می کنند و خودشان را یک ملت تعریف می کنند.

با توجه به این مشخصه ما واقعا در تاریخ افغانستان نمی توانیم سراغ دولتی را بگیریم که بتوانیم بگوییم که در آنجا اراده مردم باعث ظهور این دولت یا پدید آمدن این دولت شده باشد، ولی همانطور که آقای آرزو اشاره کردند و من هم موافق هستم با ایشان که دوره امان الله خان بسیار دوره مهمی است در تاریخ معاصر ما.

چرا که امان الله به اعتقاد من نخستین کاری را که کرد رفورم (اصلاحات) را با آوردن یک سری قوانین شروع کرد. ما قبل از او در واقع قانون وضعی نداشتیم و خود این شروع با آوردن قانون گرایی، اگرچه بسیار ابتدایی اما گامی بود که می شود گفت سنگ بنای به اصطلاح یک دولت را پایه گذاری کرد؛ تا کم کم تبدیل شود به یک دولت مدرن. یعنی به همان معنا که عرض کردم که اراده و خواست مردم در آن دوران نقش اول را داشته باشد.

استانکزی: من پیرو صحبت های آقای آرزو و رضایی باید عرض کنم که اساسا آرزوی داشتن یک دولت مدرن ملی در افغانستان با اوضاع حاکمی که وجود داشت در اواخر قرن ۱۹ یعنی زمانی که موضوع جنبش مشروطیت در افغانستان مطرح می شود یعنی افکار تازه ای به این سرزمین هم سرازیر می شود، مسئله استقلال و آزادی مردم و قانونیت مطرح می شود. با رعایت این اصول ما، محصول این مبارزات استقلال افغانستان است و به قدرت رسیدن شاه امان الله غازی. به همین دلیل همانگونه که دوستان اشاره کردند، ما عناصری از یک دولت مدرن را در این دوره می بینیم. مثلا داشتن قانون اساسی که مشروعیت می دهد به آن نظام، لویه جرگه هایی که در دوره امان الله خان تدویر شد و حضور نماینده های مردم، ایجاد سیستم اداری خودش نشان دهنده این بود که عناصر یک دولت مدرن را در آن می شود یافت و نیز اصل تساوی حقوق، مثلاً امان الله خان را می بینید که بر مسئله شهروندی بسیار زیاد تاکید دارد و بردگی و غلامی را لغو می کند. قومیت ها را هم به نام افغان می شناسد.

حتی مسئله دین و مذهب و فشاری را که بر اقلیت های مذهبی وجود داشت آن را غیر قانونی اعلام می کند. همچنین ایجاد سیستم اقتصادی محصول این دوره است و نیز در قانون اساسی در دوران شاه امان الله خان مسئله پارلمان و تفکیک قوا مطرح می شود. یعنی خصوصیت دولت مدرن به تعبیر اروپایی و غربیش در دولت امان لله خان دیده می شود.

تمامی اینها نشان می دهد که آغاز یک دولت مدرن از زمان استقلال افغانستان یعنی از دوران شاه امان لله خان در افغانستان هسته گذاری و اساس گذاری شد.

البته تعدادی از صاحبنظران آغاز تلاشها را حتی به دوره ابدالی و دوره احمد شاه ابدالی بر می گردانند و به عناصری مثل ایجاد اردوی مدرن و یا برگزاری جرگه اقوام یا سهم قومیت ها به عنوان نشانه های آن می نگرند. برخی بعد از آن به دوره عبدالرحمان هم اشاره می کنند که یکسری تلاشهایی صورت گرفته، جدا از اینکه چه مشکلاتی وجود داشته. از این موضوع اگر بگذریم می خواستم به محور بپردازیم که ما در تاریخ معاصر، با چه مشکلاتی بر سر راه ایجاد یک دولت ملی در افغانستان روبه رو بودیم؟ آقای آرزو، بسیاری به عواملی مثل موقعیت استراتژیک افغانستان و رقابت های خارجی اشاره می کنند به عنوان یک مانع بیرونی و در عرصه داخلی هم به ساختار اجتماعی و فقدان رهبری و فقر اقتصادی. به نظر شما موانع عمده برسر راه ایجاد یک دولت مدرن در افغانستان چه چیزهایی بوده است؟

آرزو: ببینید، ما همیشه در تاریخ افغانستان یک مشکل بسیار جدی داشتیم و همانطور که شما فرمودید یکی موقعیت خاص افغانستان و مشکلات و چالشهایی است که افغانستان با همسایه های خود داشته در حوزه سیاست خارجی و اشتراکاتی که از لحاظ تباری و هویتی بعضی از قسمتهای افغانستان با کشورهای همسایه داشته. می دانیم که این چالشها بخصوص در زمان مرحوم داوود خان به اوج خود رسید و همیشه مانعی بود بر سر ایجاد دولت مدرن در جغرافیای تعریف شده ای که از لحاظ حقوقی در جهان امروز به نام افغانستان شناخته می شود.

سوم اینکه متاسفانه همانطور که شما می دانید جامعه مدنی و نهادهایی که از یک طرف وابسته به دولت نیستند و از طرف دیگر می توانند نقش موثر داشته باشند در سیاست های دولت، در افغانستان یا به شکل و قوام نرسیدند و یا برای اینها زمینه داده نشد تا اینها بتوانند نقش غیرمستقیم خود را در ایجاد یک دولت مدرن ایفا کنند.

آقای رضایی به نظر شما علاوه بر عواملی که به آن اشاره شد، مسئله دخالتهای خارجی، مسئله موقعیت افغانستان، موضوع پاکستان و عوامل داخلی؛ به نظر شما موانع عمده بر سر راه تکوین دولت مدرن در افغانستان چه بوده است؟

رضایی: به نظر من موقعیت استراتژیکی و ژئوپلیتکی افغانستان عامل مهمی است که در عصر استعمار افغانستان را به عنوان یک دولت حایل درآورد و این خودش مشکلات عدیده ای را برای کشور ایجاد کرد و در عصر جنگ سرد هم باعث شد ما شاهد تجاوز اتحاد شوروی سابق باشیم و مصیبتهایی که با خودش به بار آورد.

نکته دوم نوعی ساختار اجتماعی افغانستان است که من آن را - اگر درست باشد - ملوک الطوایفی فرهنگی می نامم. یعنی نوعی به اصطلاح جدا افتادگی فرهنگی اقوام ساکن در کشور که تا هنوز هم خودشان را در داخل یک ملت واحد تعریف نمی کنند. هنوز هم ما اگر در جاهایی از کشور کلمه افغان را بر زبان بیارویم ممکن است تصور شود که منظور ما مثلا قوم پشتون است و این خود نشان دهنده نوعی جدا افتادگی است.

مسئله سوم استبداد سیاسی است که البته تقریباً از درون همین دو عامل در تاریخ معاصر افغانستان بر آمده است و بجز عصر امان الله که اصلاحاتش به توفیق نرسید و شکست خورد، ما عمدتاً تلاش برای باز کردن فضای سیاسی به آن معنا نداریم و دولت ها واقعا بعد از آن زمان در یک لاک محافظه کاری وحشتناکی فرو رفتند که ما هنوز هم شاهد چنان وضعیتی هستیم.

آقای استانکزی، اگر آن طوری که دوستان اشاره کردند به عوامل خارجی و موقعیت ژئوپلتیک، یا ایجاد افغانستان به عنوان یک دولت حایل که پیامدهای بعدی هم داشته و یا موضوع ساختار اجتماعی و استبداد سیاسی، جدا از اینها شما فکر می کنید چه موانعی وجود داشته در تاریخ معاصر افغانستان؟

استانکزی: به نظر من، همانطور که شما پیشتر به آن اشاره داشتید، بسیاری از تلاشها از دوران احمدشاه ابدالی شروع می شود که مسئله دولت مطرح است و بعد از آن عصر استقلال است.

من خودم معتقد به این هستم که ما باید عصر معاصر و نوین را از هم جدا کنیم. در هر صورت، جدا از آنچه اشاره شد، عنصر دینی و اعتقادی مانعی دیگر بوده و گاهی مسئله مذاهب مختلف در افغانستان ممکن است چالشی بوده باشد برای این مسئله.

موضوع جغرافیایی که دوستان به آن اشاره کردند، می تواند دو بعد داشته باشد. در بعد داخلی جغرافیای پیچیده خود افغانستان مانع عدم شناخت مردمان افغانستان نسبت به همدیگر بوده است و از سویی هم عدم دسترسی دولت را در داخل مطرح می کند. به عنوان مثال در دورترین نقاط افغانستان دولتهای محلی ضعیفی وجود داشته است از سویی هم، چنانکه دوستان اشاره کردند، مسئله موقعیت ژئوپلتیکی و استراتژیکی افغانستان مطرح است.

عنصر اقتصادی موضوع دیگری است که می تواند یک چالش باشد در مسیر ساختن یک دولت ملی مدرن و بالاخره عنصر اجتماعی که ناشی می شود از همان بافت های اجتماعی حاکمی که در جامعه ما وجود داشته و بسیار طبیعی است که تعاملات ما در دولت ما منعکس بوده و گاهی ممکن است این تعاملات منجر به مصلحت اندیشیهایی شده و حتی دولت ها را زیر تاثیر برده و این امر در سیاست گذاری های دولت ها بازتاب یافته است.

مسئله بعدی این است که ببینیم در چه مقاطعی از تاریخ معاصر افغانستان برای ایجاد ساختار دولت مدرن به مفهوم امروزی تلاش هایی صورت گرفته است. آقای آرزو، جدا از اینکه نقطه شروع را ما دوره ابدالی بدانیم یا دوره امان الله، به نظر شما چه مقاطعی تاثیرگذار بوده است؟ اگر ما نقطه شروع را دروه امان الله بگیریم، فکر می کنید در دوره جمهوریت داوود چه عناصری را می شود پیدا کرد که به عنوان تلاش در راه ایجاد دولت مدرن از آن نام برد؟

آرزو: همانطور که پیشتر آقای استانکزی هم فرمودند، واقعیت این است که اولین تلاش ها از دوره امان لله خان شروع شد، به خاطر اینکه موضوع تفکیک قوا و موضوع قانون اساسی مطرح شد و در جنب آن جنبش های مشروطیت شروع کردند به ابراز وجود. واقعیت این است که تا کودتای هفت ثور۵۷ این روند به گونه ای ادامه پیدا کرد.

در دوران دکتر یوسف وقتی که قانون اساسی جدید افغانستان وضع شد، یک رشته تلاشها صورت گرفت. تصور من این است که در زمان داوود خان هم کارهایی انجام شد. یکی از مسائل بسیار عمده ای که در دولت سازی مدرن مطرح است، خود نقش اقتصاد و سیاست های توسعه پایداری که یک دولت دارد نسبت به کشور و در دوران داوود خان، چه در دوران صدارت و چه در دوران ریاست جمهوری داوود خان، از این بعد اگر بنگریم، واقعیت امر این است که گامهای بسیار موثری برای تعریف سیاست های اقتصادی برنامه ریزی شده در افغانستان برداشته شد.

آقای رضایی، در دوره پیش از ۵۷ یعنی بعد از دوره امان الله اگر نخستین گامها برداشته شده باشد، ما در چه مقاطعی از تاریخ معاصر افغانستان با تلاشهای دیگری مواجه هستیم برای ایجاد دولت مدرن؟

رضایی: اعتقاد من این است که بعد از ناکام ماندن اصلاحات امان الله خان، دولتهای افغانستان در یک لاک محافظه کاری فرو رفتند و در این هیچ تردیدی نیست. اما درعین حال شکی هم نیست که تلاشهایی صورت گرفته است. اینکه قوانین اساسی تدوین شده، مانند قانون اساسی ۱۳۴۳ که قرار بود فضای باز سیاسی و دمکراسی برای کشور به ارمغان بیاورد. در همین دوره هم ما می بینیم که واقعا بحران زیاد است و دولت چون حاضر نیست از محافظه کاری بیرون بیاید، دولت هایی که در دهه دمکراسی و قانون اساسی تشکیل می شود، موفقیت چندانی ندارد.

ما در همین دهه قانون اساسی هم دولتهای زیادی عوض کردیم. یعنی پنج دولت روی کار آمدند و نتوانستند در برنامه های خودشان موفق شوند. بنابراین شاید پدیده های بسیار زیادی دخیل باشد در اینکه سرانجام دولتهای افغانستان این راه محافظه کاری را در پیش گرفتند و من فکر می کنم که حرکت هایی که شد مانند قانون اساسی ۱۳۴۳ و یا دهه دمکراسی و یا سرانجام جمهوری داوود، هیچ کدام از اینها کار با ثباتی را برای کشور به ارمغان نیاورد و بنابر این ما نیاز داشتیم که تلاشهای صادقانه تری در جهت ایجاد فضای باز سیاسی انجام شود که به نظر من در تاریخ معاصر افغانستان بعد از مسئله امان الله دیگر تلاشها صادقانه نبوده و مقرون به توفیق هم نشد.

آقای استانکزی به نظر شما چطور؟ پیش از دهه ۵۷ روی چه مقطع هایی می شود تکیه کرد که تاثیر گذار بوده است؟

استانکزی: بعد از دوره امان الله افغانستان به سمت یک بحران حرکت می کند و بعد از بحران عناصری از یک دولت ملی، اگرچه ممکن است حتی فرمالیته بوده باشد، در جامعه ما به وجود می آید. مثلا شما می بینید در ۱۳۰۹ در زمان نادر شاه ما برای بار اول پارلمانی داریم که در آن نمایندگان مردم سراسر افغانستان حضور پیدا می کنند، چه انتخابی و چه انتصابی. به گفته ژان بودن، از نداشتن پارلمان، یک پارلمان ناقص بهتر است. بخصوص بعد از جنگ جهانی دوم مجدداً می رویم به سمت این پروسه ای که آغاز شده و آن گونه که آقای آرزو به آن اشاره کردند، ما رفورم های اقتصادی را در دروه صدارت داوود خان در سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۱ می بینیم. یعنی در دروه ای که از لحاظ اقتصادی، زیربنای اقتصاد افغاستان در آن گذاشته می شود و برای اولین بار شهرهای افغانستان به همدیگر و به پایتخت وصل می شوند.

همچنین قانون ۱۳۴۳ حضور جامعه مدنی را که به نظر من برای جامعه عقب مانده افغانستان فرصتش بسیار کم بوده، نشان می دهد. در عین حال، اشتباهات که متاسفانه گاهی ایدولوژیک بود، منجر به این شد که همان دمکراسی هم سقوط بکند و بالاخره در جمهوریت مرحوم داوود خان، می بینم که باز هم وی همان پلان هایی را که در دوره صدارتش داشته آن را دوباره با یک رفورم می خواهد وارد بسازد.

من فکر می کنم که اگر دو پلان هفت ساله داوود خان به معنای واقعی اش در افغانستان تطبیق می شد و کودتای ثور روی نمی داد، ما بسیاری از معضلاتی را که حتی دولت امروز افغانستان به عنوان یک دولت مدرن با آن مواجه است، این چالش ها را امروز نمی داشتیم و بسیاری از اینها حل شده بود. روی این دلیل، ما باید در قضاوت هایمان این نکته را هم در نظر داشته باشیم که در آن زمان در چه موقعیتی قرار داشتیم

هیچ نظری موجود نیست:

تعداد بازديدکنندگان