۱۳۸۶ آذر ۱, پنجشنبه

ملت سازی: بحث پنجم، دولت ملی پس از توافقات بن

http://www.bbcpersian.com

13:59 گرينويچ - سه شنبه 16 اکتبر 2007 - 24 مهر 1386

اسدالله شفایی

ملت سازی: بحث پنجم، دولت ملی پس از توافقات بن

در ادامه رشته مباحث ما در باره روند ملت سازی در افغانستان دیدیم که چه زمانی نخستین نشانه های حرکت به سوی ایجاد دولت ملی در این کشور برداشته شده و در مقاطع مختلفی از تاریخ معاصر این کشور چه دوره هایی از این نظر حائز اهمیت بوده است.

در قسمت قبلی این موضوع را به بررسی گرفتیم که در دهه بعد از ۵۷ خورشیدی آیا افغانستان شاهد تغییراتی در ماهیت قدرت و یا ساختار اجتماعی بوده است یا نه و چه موانع و محدودیتهایی در این عرصه وجود داشته است.

در این بحث خواهیم دید که آیا عناصری از دولت ملی را در افغانستان پس از قرارداد بن می توان یافت و اینکه ساختار جامعه در افغانستان تا چه اندازه برای پذیرش دولت به مفهوم امروزی آمادگی دارد.

مهمانان این بحث دستگیر خروتی، نویسنده و تحلیلگر، ویکتور کارگون، افغانستان شناس و جعفر مهدوی، کارشناس مسایل سیاسی هستند.


آقای خروتی آیا شاخصه های یک دولت ملی را در افغانستان پس از اجلاس بن می شود پیدا کرد؟

خروتی: بعد از کنفرانس بن پروسه ساختار دولت ملی در افغانستان به نظر من خوب آغاز شد. در ساختار دولت ملی دو مسئله اهمیت بسیار کلیدی دارد: مسئله اول حاکمیت و حق یک حاکمیت بالای یک قلمرو معین است.

مسئله دوم که یک مسئله اساسی و بنیادی است، قانونیت است. دولت ملی طوری که برخی فکر می کنند حاصل جمع ساده اتحاد قوم ها و یا اتحاد ساده گروه ها و احزاب نیست، بلکه یک پروسه مستقل سیاسی و تاریخی است که خوشبختانه در افغانستان بعد از اجلاس بن آغاز شده است.

مسئله دیگری که از نظر من اهمیت کلیدی دارد نه تنها مسئله ساختار دولت در افغانستان است، بلکه همین ساختار دولت ملی محتوا و مضمون ساختارهای سیاسی و اجتماعی جامعه ما را هم تعیین می کند. بطور مختصر ما تجربه کردیم که زمانی که در افغانستان دولت از بین رفت، همزمان با از بین رفتن دولت ساختارهای سیاسی و اجتماعی نیز از هم پاشیدند.

آقای خروتی به مسئله حاکمیت و قانونیت که از شاخصه های مهم دولت مدرن است، اشاره کردند. آقای کارگون شما مطالعات زیادی درباره افغانستان انجام داده اید، بسیاری معتقد هستند که در دوره بعد از توافقات بن در افغانستان زمینه های ذهنی ایجاد می شود برای دولت ملی و عناصری مثل مشروعیت، مشارکت و پدیده شهروندی و به رسمیت شناخته شدن فرهنگها و زبانها و تعلقات قومی را می شود یافت. علاوه بر نکاتی که آقای خروتی به آن اشاره کردند، نظر شما در این مورد چیست؟

کارگون: البته این چیزی که پیشتر گفته شد صد در صد درست است که دوره جدید در افغانستان بعد از توافقات بن یک پروسه مثبت انکشاف ملی افغانستان بوجود آمده از جمله حاکمیت ملی افغانستان، تساوی حقوق زن و مرد، پیدایش جراید نو، احزاب، همه اینها تازه در افغانستان به وجود آمده است.

اما در مورد خود دمکراسی یعنی پروسه دمکراتیک، گفته می شود که در افغانستان وقت آن نرسیده و ما نمی توانیم بگوییم که شرایط دمکراتیک در افغانستان حاکم شده است. چون آنچه ما شاهد آن هستیم فقط علامت و نشانه های دمکراسی است؛ به عبارت دیگر، ساختار سیاسی افغانستان کنونی یک ساختار دمکراتیک نیست و فقط بعضی از اجزای آن ممکن است فراهم شده باشد. در آینده نزدیک در ده یا پانزده سال دیگر افغانستان ممکن است به درجه ای از رشد برسد که سیستم حکومت و سیستم سیاسی- اجتماعی خود را بر پایه های دموکراتیک متحول کند و یک دولت ملی براساس دمکراسی بوجود بیاید و فعلاً ما در افغانستان در حالت ایجاد این سیستم هستیم.

منظور شما این است که مادر یک حالت گذار قرار داریم. خوب همانطور که دیدیم آقای کارگون در عین حال که معتقد هستند که قدم های بزرگی برداشته شده و به عناصری اشاره کردند (و همچنین آقای خروتی) اما در عین حال معتقد هستند که هنوز برای دمکراسی بسترسازی نشده و بسیاری از تغییرات صوری بوده است. آقای مهدوی، به نظر شما چه عناصری از دولت ملی را می شود یافت در افغانستان کنونی، و آیا شرایط بعد از توافقات بن کمک کرده به اینکه بستری برای دولت ملی ایجاد شود؟

مهدوی: من فکر می کنم که در واقع مفهوم دولت ملی در دنیای امروز که ما در عصر مدرنیته و مدرنیسم از جمله جهانی شدن قرار داریم، مقداری با آن تعریف کلاسیک مفهوم دولت ملی تفاوت دارد. به این معنی که در گذشته دولت ملی شاخصه های بسیار مشخص داشت و در حوزه جغرافیایی خاصی دارای قدرت تمام و کمال بود.

اما در دنیای امروز با توجه با رشد رسانه ها و گسترش ارتباطات و تبادل اطلاعات، ما شاهد تقسیم قدرت و یا حاکمیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دولت ملی در بین نهادهای مدنی خود جامعه در سطح ملی و همچنین در سطح فراملی در بین نهادهای بین المللی هستیم.

من فکر می کنم که در افغانستان در حوزه حاکمیت ساختار سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و ساختار اقتصادی تلاشهای بسیار خوبی شد بعد از کنفرانس بن و می توانیم در قسمت ساختار سیاسی از انتقال آرام و مسالمت آمیز قدرت و برگزاری لویه جرگه های اضطراری و تصویب قانون اساسی، برگزاری موفقیت آمیز انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات پارلمانی (ولسی جرگه) و شوراهای ولایتی به عنوان تلاشهای صورت گرفته در راستای ایجاد و تحکیم ساختار سیاسی یاد کنیم.

در حوزه ساختار اجتماعی می توانیم که از احترام و توجه به حقوق زنان و به رسمیت شناختن هویت های فرهنگی زبانی و محلی اقلیت های قومی و مذهبی افغانستان و مشارکت اقوام و اقلیت های مذهبی در ساختار قدرت به عنوان تلاشهای صورت گرفته در حوزه ایجاد ساختار اجتماعی نام ببریم و در حوزه فرهنگی ایجاد آموزش در سطوح ابتدایی و متوسطه و آموزش عالی و همچنین در قسمت ساختار اقتصادی ایجاد بانک و ایجاد پول واحد و تعیین پشتوانه مطمئن برای پول افغانستان و نظایر آن قدمهای مهمی هستند.

اینها در واقع تلاشهایی است که از طرف دولت پس از کنفرانس بن در راستای تثبیت حاکمیت و مشروعیت و حقوق شهروندی که از عناصر و فاکتورهای دولت ملی است، صورت گرفته. هرچند ما نمی توانیم توقع کاملا ایده آل از این فاکتورها داشته باشیم ولی به نسبت شرایط گذشته افغانستان، این تلاشها قابل توجه و مثبت است.

شما به عناصر مهمی که می شود به عنوان شاخصه های دولت مدرن نام ببریم، اشاره کردید. موضوع دیگری که در این رابطه مطرح است این که بافت سیاسی - اجتماعی جامعه در افغانستان تا چه اندازه پذیرای دولت به مفهوم مدرن هست؟ آقای خروتی نظر شما در این مورد چیست؟

خروتی: در این مورد اگر منظور تفکر و اندیشه ملی باشد، البته این هم یک پروسه است در افغانستان و در تاریخ افغانستان طوری که ما مشاهده کردیم اندیشه ملی یا تفکر ملی بسیار زیاد در برابر دشمن یا در برابر تجاوز خارجی شکل گرفته است و چنین چیزی طبیعی و یک پدیده موقتی است و وقتی که تجاوز از بین می رود این فکر و این اندیشه هم تضعیف می شود.

در مورد افغانستان این جغرافیا نیست که ما را به هم پیوند می دهد، بلکه تاریخ مشترک ماست که ما را در درون کشوری به نام افغانستان پیوند داده است. بنابر این مهمترین مسئله این است که دولت افغانستان ارزشها و سمبل هایی را ایجاد کند که نقش یکجا کننده را بازی کند.

مهمترین مسئله در تشکیل تفکر ملی عبارت از این است که هر باشنده افغانستان در قدرت و سیاست باید اشتراک ورزد و احساس بکند که در تشکیل این دولت ملی سهم دارد. این شاید که بتواند در ایجاد تفکر و اندیشه ملی و دینی موثر بیفتد.

آقای خروتی به یک سری مشکلات ساختاری و زمینه های فکری اشاره کردند. آقای کارگون از نظر شما ساختار جامعه در افغانستان پذیرای چه نوع دولتی است؟

کارگون: متاسفانه شرایط کنونی افغانستان امکان نمی دهد که یک دولت ملی در افغانستان بوجود بیاید. به دلیل اینکه ما در یک دوره بسیار متشنج قرار داریم و شرایط برای مملکتی که در حال جنگ با دشمنان مردم و منافع ملی خود است، بسیار مشکل است. به این ترتیب هرچه که بعد از توافقات بن در افغانستان بوجود آمده، طوری که من پیشتر هم عرض کردم، این فقط یک اساس و بنیاد است که باید روی آن عناصر دولت مدرن شکل بگیرد و هنوز شرایط مناسب برای مشارکت ملی، مشروعیت و غیره ایجاد نشده است.

اما ما به آینده نگاه داریم که افغانستان و مردمش امکانات زیادی دارند برای ساختن یک جامعه مدنی و ملی. اما به دو شرط: اول اتحاد ملی که فعلا در افغانستان وجود ندارد. دوم استقلال سیاسی کامل افغانستان است که همه می دانیم که فعلا به هدف نرسیده ایم و شرایط کنونی چنین امکانی را به ما نمی دهد.

دوستان به نکات مهمی اشاره کردند. به باور بسیاری هنوز در افغانستان بستر مناسب برای پیاده شدن دمکراسی به وجود نیامده است. آقای مهدوی، نظر شما در این مورد چیست و آیا ما در واقع میکانیزم لازم را برای این کار داریم؟

مهدوی: من فکر می کنم که پیاده کردن هر نظام سیاسی در هر جامعه باید متناسب و با در نظر داشت واقعیت های سیاسی و اجتماعی - فرهنگی آن جامعه باشد. به عبارتی اگر ما یک نظام سیاسی را بیاوریم در جامعه ای که ظرفیت پذیریش آن نظام را نداشته باشد، در واقع آن نظام ممکن است که به ضد خود تبدیل شود. به عبارت خیلی واضح تر، ما می توانیم از دمکراسی هایی در منطقه یاد کنیم، از نظام های سیاسی که به مدد مکانیزم دمکراسی روی کار آمدند، ولی خود آنها تبدیل شدند به دشمنان دمکراسی. بنابر این من معتقدم که ایجاد یک نظام دمکراسی در افغانستان شرایط اجتماعی - سیاسی خاص خود را می طلبد و به نظر من این شرایط در جامعه افغانستان هنوز به معنای واقعی محقق نشده است.

کما اینکه ما حتی در خود غرب هم مشاهده می کنیم که آن مدلی که از دمکراسی در تئوری ها و نظریه ها داریم، پیاده کردن آن به طور دقیق در آن جوامع هم دشوار است، چه برسد به افغانستان که ساختاری کاملاً سنتی دارد.

بنابر این، من نام دمکراسی ای را که در حال حاضر تبلیغ می شود، دمکراسی تزریقی یا وارداتی و یا دمکراسی بسته بندی شده می گذارم. این دمکراسی نمی تواند شرایط امنیت و رفاه و توسعه همه جانبه را در افغانستان پیاده کند.

موضوعی که شما به آن اشاره کردید، از سوی دیگر این مسئله را پیش می آورد که که در تحولات بعد از بن در افغانستان همه جا رد پای جامعه بین المللی را می شود یافت. آقای خروتی، به نظر شما ایجاد یک دولت ملی تا چه حد با این وضعیت سازگار است؟

خروتی: من پیش از جواب دادن به سوال شما یک مسئله را یادآوری می کنم و آن عبارت از این است که دولت ملی در افغانستان در شرایط گلوبالیزم (جهانی شدن) ایجاد می شود. دولت افغانستان در حالی ایجاد می شود که دولتها در حل مسائل بسیار زیاد ناتوان شده اند یا به عبارت دیگر ملت و حاکمیت ملی در برابر پدیده جهانی شدن کمرنگ می شود. مسئله دیگر این است که دمکراسی یک مفهوم نسبی است. دمکراسی چیزی نیست که باید وارد کرد و یک کشور به کشور دیگری صادر کند. دمکراسی باید با توجه به شرایط یک کشور ایجاد شود. ولی به نظر من در دنیای کنونی و در شرایط گلوبالیزم دمکراسی الترناتیوی (جاگزین) ندارد. تمام الترناتیوهایی که در برابر دمکراسی وجود داشتند، شکست خوردند.

مثلا کمونیزم در برابر دمکراسی الترناتیوی بود. نازیسم الترناتیو دیگری بود در برابر دمکراسی شکست خورد و اکنون اسلام سیاسی یا بنیادگرایی مذهبی آلترناتیوی در برابر دمکراسی است و من کاملاً مطمئن هستم در مقابل آن شکست خواهد خورد.

اما در افغانستان، دمکراسی تازه آغاز شده و طوری که قبلا عرض کردم در عرصه سیاسی پیشرفت های بسیار روشن دارد و من امیدوار هستم که در بخش های دیگر زندگی اجتماعی نیز گسترش پیدا کند.

آقای کارگون شما چه ارزیابی از نقش جامعه جهانی دارید؟ شما پیشتر هم اشاره کردید به عدم استقلال سیاسی. آیا آن چیزی که در شرایط فعلی در جامعه افغانستان ما می بینیم، محصول یک روند طبیعی حرکت به سوی دولت ملی است؟

کارگون: در افغانستان فعلی ایجاد دولت ملی و یک جامعه حقیقی دمکراتیک بدون پشتوانه بیرونی امکان پذیر نیست و نقش دوستان خارجی در افغانستان بسیار مهم است.

آنها علارغم اینکه نتوانستند به اهداف خود دست یابند، در تلاش و کوشش هستند که نه تنها دشمنان مردم افغانستان را شکست دهند، بلکه در پروسه بازسازی افغانستان نیز سهم بزرگی دارند. اما در هر صورت حقیقت این است که تنها مردم افغانستان حاکم سرزمین خود هستند و خود باید سرنوشت خویش را تعیین کنند. اتکا به نیروهای خارجی یک راه درست نیست و من به حق می بینم و عقیده دارم که مردم افغانستان امکاناتی در اختیار دارند و با اتکا به عنعنات ملی و تاریخی خود و اتکا به اخلاق و دین خود و اتکا به حکومت و توان فعلی خود می توانند یک جامعه دمکراتیک به وجود بیاورند.

آقای مهدوی دوستان به نکات مهمی اشاره کردند. به نظر شما چه موانعی بر سر راه شکل گیری دولت ملی در افغانستان وجود دارد و با توجه به نقش جامعه بین المللی در روند فعلی، برای چنین دولتی چه جایگاهی می شود قائل شد؟

مهدوی: من معتقد هستم که طبیعتاً با توجه به ساختارهای نهادینه شده اجتماعی و فرهنگی و سیاسی در جامعه افغانستان که طی چند دهه شکل گرفته، بخصوص در سه دهه اخیر، موانع جدی بر سر راه استقرار یک نظام دموکراتیک و ارزشهای دموکراتیک در افغانستان وجود دارد.

با این همه تصور من این است که دستاوردهای دولت پس از اجلاس بن در قسمت ایجاد زیرساختارهای دموکراتیک، بخصوص در قسمت ایجاد نهادهای مدنی، دستاوردهای مثبت و مفیدی داشته است. با این هم تلاشها ادامه دارد و بخشی از اینها به کمک حمایتهای سیاسی و مالی مجامع جهانی بوده است و تصور من این است که پروسه دموکراسی سازی در افغانستان در صورتی موفقیت خواهد داشت که حمایتهای واقعی جامعه بین المللی را به دنبال داشته باشد.

در کوتاه مدت این حمایتها می تواند به شکل کمک در مقابله با ریشه های ایجاد نا امنی در افغانستان و تأمین و استقرار امنیت باشد که از خارج از مرزهای افغانستان هدایت می شود. از طرف دیگر مبارزه با مواد مخدر به عنوان یک بحران بین المللی چیزی نیست که تنها دولت افغانستان قادر به انجام آن باشد.

در بلند مدت هم حمایتهای معنوی جامعه بین المللی در قسمت ایجاد نهادهای مدنی، ایجاد زیرساختهای توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی می تواند دولت فعلی افغانستان را برای تحکیم و نهادینه ساختن ارزشهای دموکراتیک در جامعه متکثر قومی و مذهبی افغانستان کمک جدی کند.

هیچ نظری موجود نیست:

تعداد بازديدکنندگان